×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دوستانه

دلتنگی

آسمان امشب به حالم ناله کن
ناله بر این زخم چندین ساله کن
آتشی زد عاشقی بر حاصلم
گریه کن در مجلس ختم دلم
گریه کن ای عشق ،روحم تیر خورد
شانه ی احساس من شمشیر خورد
باید امشب را عزاداری کنم
تا سحر بر نعش دل زاری کنم
باید امشب بشکنم این سینه را
وا کنم این عقده ی دیرینه را
شوخ چشمی بی شکیبم کرده است
با خودم حتی غریبی کرده است
شوخ چشم است و دلم در چنگ اوست
هر چه هست از چشم پر نیرنگ اوست
او که می گویند پشت خواب هاست
دختر فرمانروای آب هاست
او که خویشاوند نزدیک گل است
شرح احساس ظریف بلبل است
آن بلا ،آن درد خوب سینه سوز !
از کجا آمد نمی دانم هنوز ؟
آمد و بر بام روحم پر کشید
از سر پرچین قلبم سر کشید
آمد و من پیش پایش گم شدم
نقل محفل، گرمی مردم شدم
آمد از دردش پرم کرد و گذشت
بی وفا سیلی خوردم کرد و گذشت
شمع بزمش بودم ، آبم کرد و رفت
خنده ای وکرد و خرابم کرد و رفت
رفت و کوه طاقتم را باد برد
یوسف امید من در چاه مرد
رفت و طاق عشق من آوار شد
ای بخشکی شانس، این هم یار شد؟!.
عاشقان آینه ی روح هم اند
مرهم دل های مجروح هم اند
عشق راه عقل را گل می کند
هر چه با ما می کند دل می کند
************************
ای دل شوریده مستی میکنی ؟
باز هم شبنم پرستی می کنی ؟
بعد از این زهر جدایی را بخور
چوب عمری با وفایی را بخور
من که گفتم این بهار افسردنی ست
من که گفتم این پرستو مردنی ست
من که گفتم ای دل بی بند و بار
عشق یعنی رنج، یعنی انتظار
عشق خونت را دواتت می کند
شاه باشی عشق، ماتت میکند
آه عجب کاری به دستم داد دل
هم شکست و هم شکستم داد دل
 
 
 
تقدیم به تو که بی رحمانه رفتی هر جا هستی خوشبخت باشی Approve
چهارشنبه 6 مهر 1390 - 8:46:52 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://www.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 28 مهر 1390   12:10:31 AM

درود بر شما .

ali

alimmm

http://www.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 21 مهر 1390   10:16:46 AM

حالا بر خواسته ام!
چه ها می بینم؟
چه دنیایی است!چه زمینی چه آسمانی�.!
دیگر زمینی نیست و همه آسمان است !
هستی سردری است آبی رنگ ! ملکوت فرود آمده است ! ماورا پرده بر انداخته است! آسمان بهشت بر چشمهای مجذوب من به لبخند بوسه می زند. آسمان های عرش خدا در قطره گرم اشک من غوطه می خورد �.
چه آسمانهایی !
به پهنای عدم ! به جلال خدا! به گرمای عشق! به روشنایی امید ! به بلندی شرف! به زلالی خلوص! به آشنایی انس به پاکی شکوه زیبا و مهربان دوست داشتن�!
چه می گویم؟
کلمات تنبل و عاجز و آلوده را کجا می برم؟ خاموش شوید ای کلمات ! از چه سخن می گو یید؟
و من اکنون در آستانه دنیایی ایستاده ام که در برابرم آنچه از آن دنیای خورشید و خاک و زندگی به چشمم می آ ید سکوت است و بس�.

آمار وبلاگ

57459 بازدید

30 بازدید امروز

36 بازدید دیروز

210 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements